شهر شب
بی کس و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
شب به بالین من خسته به غیر از غم دوست
ز آشنایان کهن یار و مددکاری نیست
نظرات شما عزیزان:
قدمگاه موج های تنها
بی کس و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
شب به بالین من خسته به غیر از غم دوست
ز آشنایان کهن یار و مددکاری نیست
نظرات شما عزیزان: